حکمتی که من نمی فهمم

امروز میخوام با ارباب بزرگ یه کمی اختلاط کنم. ارباب جان من که اول سال گفتم هوای ما رو داشته باش. اینجوری هوامون رو داشتی؟!!!! گفتیم تغییر خوبه نه اینکه بزنی مدیرمون رو نابود کنی. تو این همه سال کار کردن با یکی راحت بودیم اونم ارباب بزرگ صلاح دونستن که از سر راه ما کنار بره. میگم ارباب جان قرار بود محل زندگیم رو هم تغییر بدی یه وقت همین 4 متر خونه رو هم از مون آخر عمری نگیری ها. تو رو جون عزیزت بی خیال ما شو. اصلا ما تغییر نخواستیم. یه دو هفته امتحان دارم بذار با اعصاب آروم دو کلمه درس بخونیم. تازه الانم خیلی دارم ملایم صحبت میکنم اگه یه ماه پیش این اتفاق افتاد میومدم که کارمون به زد و خورد می کشید. البته الان میدونم که داری لبخند ملیح میزنی و میگی : ای بنده دون پایه تو صلاح کار خودت رو نمی دونی!! باشه ارباب هر چی شما بفرمایید.


----------------------------------------------------------

پ.ن: چقدر خوبه که تو زندگی به جایی نرسیم که بزدل بشیم!